شنبه ۲۲ فروردین ۹۴ | ۱۳:۰۲ ۱۳ بازديد
از گرما مي ناليم، از سرما
فرار مي كنيم.
در جمع، از شلوغي كلافه ميشويم و در خلوت، از تنهايي بغض ميكنيم.
تمام هفته منتظر رسيدن روز تعطيل هستيم و آخر هفته هم بيحوصلگي تقصير غروب
جمعه است و بس!
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺩﺭﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺑﻪ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺭﺳﯿﺪﻥ ﺭﻭﺯﻫﺎﯾﯽ ﻫﺴﺘﯿﻢ ﮐﻪ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﺯﻧﺪﮔﯿﻤﺎﻥ
ﺭﺍﺗﺸﮑﯿﻞ ميﺪﻫﻨﺪ؛ ﻣﺪﺭﺳﻪ، ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ، ﮐﺎﺭ...
ﺣﺘﯽ ﺩﺭﺳﻔﺮﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺑﻪ ﻣﻘﺼﺪ ﻣﯽ ﺍﻧﺪﯾﺸﯿﻢ ﺑﺪﻭﻥ ﻟﺬﺕ ﺍﺯ ﻣﺴﯿﺮ!
ﻏﺎﻓﻞ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻫﻤﺎﻥ ﻟﺤﻈﺎﺗﯽ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ مي خوﺍﺳﺘﯿﻢ ﺑﮕﺬﺭﻧﺪ و اينكه مي
توانيم از كوچكترين چيزها لذت ببريم.
آياﻣﺸﮑﻞ ﻣﺎ ﺩﺭﻓﻬﻢ ﺯﻧﺪﮔﯿﺴﺖ؟